اى بوسه گاه جن و ملک، خاک پاى تو
جان تمام عالم خاکى فداى تو
اى اختر سپهر ولایت، که تا ابد
عالم منور است به نور لقاى تو
از شهریار کشور دانش، که در جهان
نشناخت کس مقام تو را جز خداى تو
اى ریزه خوار سفره علمت جهانیان
خورشیید علم، کرده طلوع از سراى تو
اى باقر العلوم که هنگام مکرمت
باشد هزار حاتم طایى گداى تو
پنجم ولى و حجت خلاق عالمى
لوح دل است مهر به مهر و ولاى تو
در عرصه وجود نهى قبل از آنکه پاى
داده سلام احمد مرسل براى تو
هر کس تورا شناخت، دل از دیگرى برید
بیگانه گشت با همه کس، آشناى تو
چندین هزار عالم و دانشور فقیه
آمد برون ز مکتب و دانشسراى تو
آن پیر سالخورده راهب تو را چو دید
اسلام پیشه کرده و شد مبتلاى تو
خوان طعام، آور از بهر میهمان
از حجره تهى ید قدرت نماى تو
یک عمر سوخت قلب تو از کینه هشام
آن دشمن سیاه دل بى حیاى تو
تنها نه در عزاى تو چشم بشر گریست
آن دشمن سیاه دل بى حیاى تو
اى خفته همچو گنج، به ویرانه بقیع
پر مى زند کبوتر دل، در هواى تو
در را به روى امت اسلام بسته اند
آن گمرهان که بى خبرند از صفاى تو
یابن الحسن گشوده نگردد به روى خلق
این در مگر به پنجه مشکل گشاى تو
فولادى است پیر غلام شکسته دل
چشم امید بسته، به لطف و عطاى تو
بسر مى پرورانم من هواى حضرت باقر
بدل باشد مرا شوق لقاى حضرت باقر
ز عشقش جان من بر لب رسیده کس نمى داند
که نبود چاره ساز من سواى حضرت باقر
بگوشم هاتف غیبى سرود این نکته را دیشب
که باشد رخش دانش زیر پاى حضرت باقر
چنان بگرفته علمش آفاق را یکسر
که پیچیده در این عالم صداى حضرت باقر
پیمبر گفت با جابر که خواهى دید باقر را
سلام از من رسان آنکه براى حضرت باقر
سوالاتى که از وى کرده دانشمند نصرانى
جوابش را شنید از گفته هاى حضرت باقر
مسلمان گشت راهب ناگهان در محضر آن شه
منور شد دل او از ولاى حضرت باقر
شد آسان وضع حمل گرگ وحشى بیابانى
به روى قله ى کوه از دعاى حضرت باقر
بر ستاخیز اگر خواهى نجات از کرمى محشر
برو در سایه ظل هماى حضرت باقر
فرد عاجز بود ز اوصاف بى پایان آن سرور
کمیت لفظ لنگ است از ثناى حضرت باقر
جلال و شان و قدر آن امام پاک بازان را
نمى داند کسى غیر از خداى حضرت باقر
(رضائى) ایستاده بر در دولتسراى او
چو سائل منتظر بهر عطاى حضرت باقر
بقیه در ادامه مطلب
فلک امان ز تو و ظلم بی نهایت تو
ز بدو خلقت عالم همیشه عادت تو
به پیروان فرامین قادر متعال
همیشه بغض و حسد کینه و عداوت تو
به دستگیری نوباوگان شیر خدا
به عاشقان شهادت بود جسارت تو
چرا به ال علی ظلم بی حساب نمودی
نشد به عترت طه دمی رعایت تو
به غاصبان حقوق علی و آل علی
رسیده در همه جا یاری و حمایت تو
به پیشگاه خدا مورد قبول نباشد
به جز رضایت آل علی ندامت تو
اسیر دست هشام باقر العوم چرا
کجا بباد فنا رفته آن مروت تو
امام باقری مسموم ایدیب بنی مروان
گتوردی نالیه کون و مکان دنیانی
وروبدی شیعه لرین قلبینه یارا اودنی
گتوردی نالیه جنتده شخص طاهانی
یارا وروبدی علی قلبینه هشام لعین
بو ظلمه داغلادی قلب شریف زهرانی
هامی وجودینه زهر جفا اثر ایلدی
دیزینده قالمادی طاقت بدنده امکانی
بالالارین باشی اوسته جمع ایلدی مولا
دهان درجنی آچدی دانشدی طولانی
طریق حقه ایدیب آشنا بالالارینی
بیوردی خلقه دیون حم متن قرآنی
علوم غامضه نی امر حقیله یاردی
نجیکه حضرت موسی یاروبدی دریانی
وصیت ایلدی بیر قطعه ملک وقف ایلدی
بیوردی حفظ ایلیون محور وصایانی
تمام عایدینی صرف ایدین مجالیسده
بیان ایدیب بیزه تاریخ مکه مینانی
بویوردی شیعه لرین مجمعینده مصرف ایدین
بو جمله ده اوزی کشف ایلیب معمانی
بویوردی آغلیالار من شهید مظلومه
منه ستم ایلیب دشمنیم کماکانی
اوقدر ظلم ایلیوبلر بیانیم عاجزدی
بلر کسیکه مورخدی هر قضایانی
یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم
از غصه جانسوز تو پژمرده گشتیم
هر شیعه در دل حجله داغ تو بسته
سنگینى داغت دل ما را شکسته
سوز دلت از سینه ات بار سفر ساخت
در سینه ما رفت و ما را دیدهتر ساخت
پنجم امام و هفتمین معصوم هستى
جانم فدایت پس چرا مسموم هستى
اى صبر مطلق، گشتهاى بى تاب از چه؟
اى کشتى عدل خدا، گرداب از چه؟
جسم شریفت از چه کم کم آب گشته
بنگر که صادق از غمت بى تاب گشته
تو یادگار آخرینِ کربلایى
تو داغدار و دل غمینِ کربلایى
تفسیر دشت کربلا در سینه توست
دلها گرفتار غم دیرینه توست
با رفتنت دیگر تو آسوده ز دردى
داغ یتیمى را به صادق هدیه کردى
تاریکى صحن تو بر غربت گواه است
شمعى ندارد قبر تو بى بارگاه است
اى کاش بر قبرت حرم سازیم امامم
بر گنبدش پرچم بیافرازیم امامم
آییم پابوس و تو را زوّار گردیم
ما بى کسان هم لایق دیدار گردیم